کتاب صوتی «برزویه پزشک» منتشر شد/اقتباسی از داستان کلیله و دمنه
تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۷۱۳۱۴
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب صوتی «برزویه پزشک» نوشته خسرو کیانراد بهتازگی با گویندگی بهمن وخشور و سحر حسینی توسط مؤسسه آوای چیروک منتشر و روانه بازار نشر شده است.
این کتاب که نسخه مکتوب آن توسط انتشارات آفتابکاران منتشر شده، با اقتباس از داستانهای کلیله و دمنه نوشته شده. نویسنده در این کتاب که شامل دو داستان کوتاه است، قصههایی قدیمی از ایرانزمین را روایت میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کتاب صوتی «برزویه پزشک» شامل دو داستان کوتاه با حالوهوای افسانههای کهن پارسی است. در اولین داستان این کتاب که «برزویهی پزشک» نام دارد، ماجرای بیمار شدن همسر انوشیروان، ملکهی ایرانزمین را میشنویم. قصه از این قرار است که بانوی اول دربار که از محبوبیت ویژهای نزد پادشاه برخوردار است به بیماری ناشناسی مبتلا شده که هرروز او را ضعیفتر و نحیفتر میکند. پادشاه هر آنچه میتوانسته از حاذقترین اطباء و بهترین داروها را برای همسرش فراهم کرده ولی هیچ نشانهای از بهبودی در حال او مشاهده نمیشود. تا اینکه خبر میرسد یک پزشک جوان خوزستانی از راه رسیده و ادعا میکند که میتواند بیماری ملکه را درمان کند و حال او را بهبود بخشد.
در بخشی از این کتاب میشنویم:
«هیچ آدمیزادی تاکنون به آن جزیره پا نگذاشته و هرکس که از روی نادانی به آنجا رفته ناپدید شده و هرگز بازنگشته است.» این شایعهای بود که سالهای سال در میان بندرنشینان دهان به دهان میشد. جزیرهی مرموز، درست روبهروی بندر و در فاصلهی نه چندان زیادی از آن قرار داشت. هیچکس در جزیره زندگی نمیکرد. میگفتند پای هیچکس به آنجا نرسیده. غیرمسکون بود و رازآلود. بومیها آن تکهی دورافتاده را از آن خورشید میدانستند، چون هر بامداد، چهرهی تابندهی خورشید را میدیدند که از پشت تنها کوه جزیره سر بر میآورد، انگار که از درون جزیره برخاسته باشد. از همین رو بود که آن خشکی را جزیرهی خورشید مینامیدند؛ خاستگاه و خانهی خورشید. هرچند تابستانها با پرتوی سوزانش بندر و ساحلنشینان را میسوزاند، اما زندگی آن انسانهای آفتابسوخته از خورشید بود. با نبودنش دل آسمان هم میگرفت.
نسخه صوتی «برزویه پزشک» با ۱ ساعت و ۴۷ دقیقه و قیمت ۲۴ هزار تومان عرضه شده است.
کد خبر 6084502 فاطمه میرزا جعفریمنبع: مهر
کلیدواژه: کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب کتاب صوتی سی وپنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دفاع مقدس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انقلاب اسلامی ایران سعدی بنیاد سعدی انتشارات سوره مهر کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور جشنواره طنز پهلو شاهنامه شورای عالی انقلاب فرهنگی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۷۱۳۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» در نمایشگاه کتاب عرضه میشود
به گزارش خبرنگار مهر، رمان اجتماعی معمایی «آفرودیت» نوشته غزاله بزرگ زاده به زودی توسط نشر روزگار منتشر و در نماشیگاه کتاب تهران میشود. این رمان دارای داستان های فرعی از چند راوی در بازه های مختلف است.
شخصیت اصلی این رمان دختری است که حادثهای کابوسها ورنجهای گذشته را برای او زنده میکند. دختری که سرگردان است برای رمزگشایی از گذشته و اتفاقاتی که رنگ و بویی تازه به خود گرفتهاند، او را در مسیری تازه و چالشی قرار میدهند.شخصیتهای فرعی خواسته و ناخواسته پایشان به زندگی کاراکتر اصلی داستان کشیده می شود و حتی گاه راوی داستان میشوند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
با بدنی لرزان و لکلککنان جلو رفتم، تا رسیدم به آخرین قدمی که برای اولینبار پرهیبی تنها را دیدم. سرتاپا خیس عرق بودم. در حالیکه عرق از چهرهام میچکید، با بدنی لرزان و کلهای که به سختی بر گردنم بند بود، به دور و بر نگاه کردم. همهجا را همان درختان کاج پهن و قطور، نارون و بید مجنون پر کرده بودند و شعلههای مرتعش بر آنها سایه میانداختند. سرم را بالا گرفتم و شاخههای درهم تنیدهی درختان بالای سرم سقفی درست کرده بودند و از فضای خالی میانِ شاخهها آسمان را دیدم که سیاه و صاف بود و چند ستاره که گویی به من چشمک میزدند.
کد خبر 6093871 فاطمه میرزا جعفری